پیغام مدیر : به شما کاربر گرامـــی سلام عرض می کنم از اینکه از وبلاگ من دارید بازدید میکنید بسیار بسیار ممنونم امیدوارم از این وبلاگ خوشتون بیادبا تشکر
عکس: ملکه الیزابت با مانتو و روسری
عکس های جالب از 10 میدان دیدنی جهان
عکس: ملکه الیزابت با مانتو و روسری
عکسهای خلاقیت های جالب با خودکار
عکس یادگاری با خودروی شهید مطهری
کاریکاتور های جالب ضد صهیونیست ها
تصاویر زنان قدیم .زنان امروز . ..
-20 ترکه چهار تا قالب صابون میخوره تا به مرز خودکفایی برسه!
-21 ترکه نبض بیمار را گرفت و گفت: نمیدانم مریض مرده یا ساعت من خوابیده!
-22 در نیویورک خانم مستر اسمیت رفت پیش وکیل دادگستری و گفت: من میخوام از شوهرم طلاق بگیرم. وکیل گفت: بسیار خوب، مانعی ندارد... فعلا دوهزار دلار بدهید تا ترتیب کارتان را بدهیم. خانم گفت: زکی! 500 دلار میگیرند که او را بکشند، چرا دو هزار دلار بدهم؟
-23 ترکه عینکش را دور دستش چرخاند و بعد به چشمش زد، سرش گیج رفت، نزدیک بود بیفته!
-24 ببینم، داداش شما چیکاره است؟ راننده است، ?روی? ماشین بابام کار میکنه، داداش شما چطور؟ داداش من مکانیکه، ?زیر? ماشین مردم کار میکنه!
-25وقتی زنت خونه نیست چه کار میکنی؟ استراحت. وقتی هست چی؟ استقامت!
-26ترکه میخوره زمین، کمونه میکنه بعدش تو کلانتری میگه: من رضایت نمیدهم!
-27یه ترکه سرشو قیرگونی کرده بود، میگن چرا اینجوری کردی؟ میگه: بینیام چکه میکرد!
-28روزی راننده کامیون به یک پیچ رسید، دولا شد آن را برداشت!
-29ترکه میره سیگار فروشی: آقا سیگار برگ دارین؟ خیر. پس یک بسته کوبیده بدین!
-30راستی فهمیدی دیشب خانه ما دزد آمد و الان دزده تو بیمارستانه؟ نه مگه چطور شد؟ هیچی، زنم فکر کرد، که دیر اومدم خونه!
-31سه نفر به جزیره آدمخوارها رفتند. آدمخوارها آنها را گرفتند و در دیگ آب جوش انداختند. کمی بعد در اولین دیگ را برداشتند دیدند اولی از ترس مرده. در دیگ دومی را برداشتند دیدند از ترس بیهوش شده. در دیگ سوم را برداشتند، ترکه که توی دیگ بود، در حالی که بدنش را مالش میداد گفت: ببخشید روشور دارید؟
-32معتادی که در حال کشیدن سیگار بود، میگوید: یه ژمین لرژه هم نمیاد که خاکشتر شیگارم بیفته!
-33 بچهای از پدرس پرسید: فرق تفنگ و مسلسل چیست؟ پدرش جواب داد: پسرم وقتی من و مادرت حرف میزنیم بیا گوش کن. آن وقت میفهمی فرقش چیه!
-34 مردی در خانهای میرود و از پسر صاحبخانه طلب آب میکند. پسر کاسهای پر از آب آورده، به دست مرد میدهد. ناگهان کاسه از دست مرد میافتد و میشکند. مرد خجل و شرمنده شروع به عذرخواهی میکند. پسرک هم برای اینکه دل او را به دست آورد میگوید: عیب نداره، به بابام میگم یه کاسه دیگه واسه سگمون بخره!
-35 رئیس: خجالت نمیکشی تو اداره داری جدول حل میکنی؟ کارمند: چکار کنیم قربان، این سروصدای ماشینها که نمیذاره آدم بخوابه!
-40 مرد خسیسی که سی سال قبل از یک فروشگاه کفشی خریده بود، دوباره وارد همان مغازه شد و گفت: ما باز آمدیم!
-41 دو دیوانه با هم گفتگو میکردند. اولی: اگر گفتی فرق کلاغ چیه؟ دومی: خوب معلومه! این بالش از اون بالش مساویتره!
-38 چرا با جوراب خوابیدی؟ آخه اینطوری راحتتر میخوابم! واسه چی؟ واسه اینکه دیشب با کفش خوابیدم، خوابم نبرد!
-39 اولی به دومی: آن دو نفر را میبینی؟ ده سال است که ازدواج کردهاند و به قدری یکدیگر را دوست دارند که آدم فکر میکند اصلا ازدواجی بینشان صورت نگرفته است!
-36 ترکه تیشرت تایتانیک میپوشه، میره دریا غرق میشه!
-37 شنیدم مادرت به رحمت خدا رفته؟ آره! مگه بیماریش چی بود؟ سرماخوردگی. یعنی بر اثر سرماخوردگی فوت کرد؟ آره، آخه وسط خیابون یهو عطسهاش میگیره، تا میایسته عطسه کنه یه ماشین بهش میزنه!
-42 مشتری: آقا چرا دیگه میخواهی توی حلقم را کیسه بکشی؟ دلاک: آخه خودتون گفتین گلوتون چرک کرده!
-43 زن: من بر خلاف تو همیشه موقع شنا سرم از آب بیرونه. شوهر: آخه عزیزم، چیز سبک همیشه روی آب میمونه!
-44 احمق کسی است که به همه چیز اطمینان کامل داشته باشد. مطمئنی؟ صددرصد!
-45 پسر کوچولو رو به مادرش کرد و گفت: من نمیدانم چرا شبها که دلم نمیخواهد بخوابم به زور مرا میفرستی بخوابم ولی صبحها که دلم نمیخواهد از خواب بیدار شوم به زور مرا بیدار میکنی؟
-46 صاحبخانه: هر وقت میگویم اجاره را بده، میگویی: بگذار حقوق بگیرم، پس کی حقوق میگیری؟ مستاجر: هر وقت که استخدام شدم!